حقیقت نه با شنا کردن٬

بلکه با غرق شدن کشف می­شود.

شنا کردن حادثه­ای است که در سطح اتفاق می­افتد،

غرق شدن تو را به اعماق بی­انتها می­برد.

 

 

جستجو در پی حقیقت مصیبت بار است.

این جستجو حاصلی جز بی­معنایی نداشته است.

رسیدن به اینکه معنایی وجود ندارد –

رسیدن به معنای حقیقی است،

 

چرا خود را درباره فهمیدن به زحمت می­اندازی؟

نگاه کن، آیا واقعیت پیش­رو  به اندازه کافی روشن نیست؟

همه چیزها گشوده­اند!

همه چیزها روشن و آشکاراند!

اما انسان آن­قدر گرفتار فهمیدن شده است که کسی باقی نمانده تا ببیند،

چه چیزی روشن، چه چیزی بدیهی، برهنه و آشکار است.

 

سردرگمی همان تلاش برای فهمیدن است.

جهل همان تلاش برای دانستن است.

اگر تلاش و تقلا نکنی تا بفهمی یا بدانی،

هیچ جیز خود را از تو پنهان نخواهد کرد!

آنگاه حقیقت فرا روی تو خواهد بود. برهنه و شفاف.

 

 

چه نیروی شگفتی در این اتم خویشتن خویش ما وجود دارد!

اما این نیرو بدون شدت و حدت اراده­ای آشکار، شناختنی نیست.

حتما صخره­ها را دیده­ای،

آنها را حتی سخت ترین قلم ها نیز نمی توانند بشکنند،

با وجود این، جوانه بوته یا علفی

به نرمی از میان ترک­ها و شکاف­ها می گذرد و به راحتی بیرون می آید!

وقتی خردترین دانه از عزمی جزم سرشار می شود

تا راه خود را باز کند و به آفتاب برسد،

حتی سخت رین صخره­ها نیز راه باز می­کنند.

آنگاه دانه­ای خرد، بر صخره­های عظیم پیروز می­شود!

 

دانه ظریف سخت ترین صخره­ها را می­شکافد!

چرا؟ زیرا مهم نیست که صخره چقدر قوی و مستحکم است،

صخره مرده است، و چون مرده است، اراده­ای ندارد.

دانه، ظریف است،

ضعیف است،

اما زنده است!

به یاد داشته باش، جایی که اراده هست، زندگی نیز هست

و جایی که اراده نیست، زندگی نیز نیست.

اراده دانه، قدرت او می شود.

و با این قدرت است که

ریشه­های کوچک این دانه جوانه می زند

به داخل صخره فرو می­رود و خود را می­گسترد،

تا سرانجام روزی صخره را می­شکند.

زندگی همواره بر مرگ پیروز می­شود.

نیروی زندگی در درون ما، هرگز از موانع مرده بیرون از ما

شکست نخورده است – و هرگز شکست نخواهد خورد.

 

یا حسین

 

عشق یعنی انتظار و انتظار                           عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر                   عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن                       عشق یعنی از فراقش سوختن

عشق یعنی سر به در آویختن                        عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی لحظه های التهاب                       عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی بنده فرمان شدن                        عشق یعنی تا ابد رسوا شدن

عشق یعنی گم شدن در کوی دوست              عشق یعنی هر چه در دل آرزوست

عشق یعنی یک تیمم یک نماز                        عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی یک تبسم یک نگاه                      عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه

عشق یعنی در جهان رسوا شدن                    عشق یعنی مست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن یا ساختن                      عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی سوز نی، آه شبان                      عشق یعنی معنی رنگین کمان

عشق یعنی با گلی گفتن سخن                     عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی چون محمد پا به راه                     عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

عشق یعنی بیستون کندن به دست                 عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی همچو من شیدا شدن                  عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی  مستی و دیوانگی                      عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی سوختن یا ساختن                       عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچو من شیدا شدن                   عشق یعنی قطره و در یا شدن

عشق یعنی پیش محبوبت بمیر                        عشق یعنی از رضایش عمر گیر

عشق یعنی زندگی را بندگی                           عشق یعنی بندگی آزادگی

 

 

موج ها در سطح این اقیانوس وجود دارند٬

اما در اعماق - چیست آنجا؟

وقتی موج ها به جای اقیانوس گرفته شوند٬

اشتباهی وحشتناک رخ داده است.

 

به چرخ یک گاری نگاه کن:

چرخ آن می چرخد٬ زیرا محور نمی چرخد.

بنابر این٬ محور خویش را فراموش نکن٬

چه ایستاده باشی٬ چه نشسته و چه در خواب و بیداری٬

آن را به یاد داشته باش.