عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست    تا  کـرد مرا تهی  و  پر کرد  ز دوست

اجـزای وجود مـن   همــه   دوســت  گرفت     نامیست ز من بر من و باقی همه اوست

نظرات 2 + ارسال نظر
ساغری شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:01 ب.ظ http://www.saghariii.com

چرا من شعورم به شعر نمیرسه ...

آستان حضرت دوست شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:59 ب.ظ http://astan.blogsky.com

اشعاری که انتخاب کردین خیلی زیباست. لذت بردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد