و همچنان که می رفتند٬ او‌ [عیسی مسیح] وارد دهکده ای شد. و زنی به نام مرتاه او را به خانه اش مهمان کرد.

مرتاه خواهری به نام مریم داشت که پیش پای عیسی نشسته بودو به سخن او گوش می سپرد.

اما مرتاه که گرفتار خدمت به او بود٬ بر آشفت. پس به کنار عیسی آمد و گفت:

- «مولای من! آیا اهمیت نمی دهی که خواهرم من را در خدمت گزاری به تو تنها گذارد؟ به خواهرم بفرما که بیاید و من را کمک کند!

عیسی پاسخ داد:

- «مرتاه! مرتاه! تو خود را مضطرب و نگرانِ چیز های زیادی می کنی. اما مریم بخش بهتر را برگزیده است٬ و این از او گرفته نخواهد شد.

                                                                       انجیل لوقا  باب ۱۰  ٬ آیه ۳۸-۴۲

پائولو کوئیلو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد