خیلی ممنونم که حضور بودید با اینکه اینجا به ظاهر خیلی فعال نبود...

البته همونطور که گفتم به روز نشدن اینجا به دلیل این نبوده که نمی رسم و از این حرفا... چند دفعه هم اومدم که آپدیت کنم ولی دیدم اون آپدیت آخرم احتیاج داره بیشتر و بیشتر خونده بشه و بهش فکر بشه و عمل بشه...

تصمیم دارم که یه کم از یک فنجان چای اوشو مطالبی بنویسم... امیدوارم که به درد بخوره تو زندگیمون...

من که خودم از مطالب اینجا خیلی استفاده می کنم و تا خوب نفهممشون و زندگی نکنمشون٬ سعی می کنم که آپدیت جدیدی نکنم.

هر روز خوب تر باشین... موفق تر و پر انرژی تر...

 

 

 

هر جا که عطشی هست - راه نیز همانجاست.

در واقع٬ اشتیاق شدید٬ راه می شود.

 

خداوند هر لحظه ما را فرا می خواند٬

اما از آنجا که تارهای دل ما شُل است٬

صدای او را طنین انداز نمی کنیم.

اگر چشم های ما بسته باشد٬ آن گاه٬ حتی اگر خورشید پشت در باشد٬

در تاریکی خواهیم ماند؛

و خورشید همواره پشت در است -

فقط باید چشم ها را باز کنیم و خورشید را به درون بیاوریم٬ همین.