دیشب جاتون خالی..... پای دوست و همکار قدیمی بابام رو چنان شوتی زدم که نگو.... که نپرس!!!!!!! خیلی وحشتناک بود.... به قول سعید خان صدای برخورد پامون مثل صدای خفه انفجار خمپاره بود.... بقیه هم می گفتن فکر نکنن که بتونه دیگه بازی کنه!!!!!!!!!!! منم امروز روی پام اونقدر درد می کرد که می لنگیدم........ خلاصه شما هم مواظب خودتون باشین...
راستی به این نکته توجه نکرده بودیم....... سینا اولین نقطه ننگ فامیل ماست!!!!!!!!! آخه مواد وارد کردن چیه که مهندسی داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آخه چی کار میشه کرد؟؟؟؟ بد شدا!!!! مهندسی مواد مخدر؟؟؟ به جای مخدرش نوشتن سرامیک که رد گم کنن....
اما اگه دانشگاهه زاهدان قبول می شد بهتر بودا!(آینده شغلیشم تامین بود)
من با نظر حسین موافقم!
من هم با نظر حسین موافقم
این حرفا رو نداریم... خودکار منو بده..
خودکارت خیییییلی خوب بود... دستت درد نکنه:)
آپدیت!
عرضه داشتی تو هم مواد قبول می شدی!!!