هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من
نمیدونم از اینکه کلام حضرت مولانا رو دست غیر اهلش می سپارم ( یعنی کسانی که با این مفاهیم به کلی بیگانه اند و چنین مطالبی رو در حد و شأن خودشون درک می کنند )٬ باید پشیمون باشم یا باید همچنان حال خودمو بکنم بدون اینکه برام مهم باشه که کی ازش چی می فهمه:
چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم
امیر مسعود
شنبه 8 فروردینماه سال 1383 ساعت 12:06 ق.ظ
منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم که بر آن کس که نه عاشق بجز انکار ندارم دل غـیر از تـو نجـویم سـوی غـیر از تو نپویـم گــل هــر بـاغ نبـویــم ٬ سـر هـر خار ندارم به تـو آوردم ایمـان٬ دل من گشـت مسـلمان به تو گفـت که ای جان٬ چو تو دلـدار ندارم چو تویی چشم و زبانم٬ دو نبینم٬ دو نخوانم جـزِ یک جان که تویی آن٬ بکس اقرار ندارم
امیر مسعود
سهشنبه 4 فروردینماه سال 1383 ساعت 10:45 ب.ظ