جمعِ تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم راهِ تو دیدم پس از این همره ایشان نشوم
فربه و پُر باد توام، مست و خوش و شاد توام بنـده و آزاد تــوام ، بنـده شیطـان نشـوم
شاه زمینی و زمان، همچو خرد فاش و نهان پیشِ تو ای جان و جهان، جمله چرا جان نشوم
یکی از بچه ها بالای جزوش نوشته بود
خواجه ام برد به مسجد که مرا توبه دهد----- توبه کردم که ندانسته به جایی نروم
همین جوری!! بی ربط نظر دادن هم حال می ده ها D:
زاهد و عجب و نماز و من مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد