عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کـرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجـزای وجود مـن همــه دوســت گرفت نامیست ز من بر من و باقی همه اوست
چرا من شعورم به شعر نمیرسه ...
اشعاری که انتخاب کردین خیلی زیباست. لذت بردم
چرا من شعورم به شعر نمیرسه ...
اشعاری که انتخاب کردین خیلی زیباست. لذت بردم