تیــز دَوَم ٬ تیــز دوم تا به ســواران برســـــم نیست شوم٬ نیست شوم تا برِ جانان برسـم
خوش شده ام٬ خوش شده ام پاره آتش شده ام خــانه بسوزم ٬ بـروم تـا بـه بیـابان برســم
خاک شوم ٬ خـاک شـوم تا ز تو سر سبـز شـوم آب شـوم ٬ سجده کنان تا به گلستان برسـم
عـالم این خـاک و هـوا گـوهـر کـفـر اسـت و فنــا در دل کــفر آمـده ام تـا که به ایمان برســم
آن شــه مـوزون جــهان عـاشــق مـوزون طلبـد شـد رخ مــن سـکه زر تـا که به میزان برســم
رحـمت حق آب بود ٬ جز که به پـسـتی نــرود خــاکی و مرحـوم شـوم تا برِ رحـمان برســم
هـــیچ طبـیبـی نــدهد بــی مـرضـی حَـب و دوا مــن همگی درد شوم تا که به درمان برســم