یارو میره خواستگاری... هی اصرار می کنه که دخترشونو می خواد... خانواده عروس میگن که نمیشه بابا اصلا دختر ما فعلا درس می خونه... یارو هم میگه خوب اشکال نداره... من میرم یه ساعت دیگه میام.............


When faced with a challenge, look for a way, not a way out

چشم؟؟؟

فتبارک ا... احسن الخالقین



من نمیدونم چند تا از شما ها تا حالا غار علیصدر رو دیدین... فقط می دونم که اگه تا حالا ندیدین که مثل خود من خیـــــــــــــــلی از دستتون رفته.... اگرم که دیدین که بازم برین ببینین....
من دیروز فقط تونستم نگاه کنم... اصلا وقت نکردم و نتونستم راجع بهش فکر کنم... اون قدر محو اووووووووووووون همه زیبایی و و و و .... شده بودم که فقط مجبور بودم نگاه کنم... با خودم فکر می کردم که با یه دفعه که سهله... چندین دفعه هم بیام باز هم می تونم از یه دید جدید نگاه کنم...
طولانی ترین غار آبی جهان... زیباترین غار آبی جهان... هیچکدوم تاخودتون اونجا نرفته باشین٬ نمیتونن تصویر جالبی بهتون بدن... خیلی عظیم تر از این حرفا بود که کسی بتونه براتون تعریف کنه... انصافا زحمت زیادی توش کشیده شده بود... ولی چیزی که فهمیدم این بود که اگه این غار تبلیغاتش دست خارجیا بود... چه پولی از مردم میگرفتن و چــــــــــــــــــــــــــــــــه درآمد عظیمی از این نعمت قشنگ خدادادی می بردن... چه قدر توریست می تونستن جمع کنن....
از ۱۴ کیلومتری که تا به حال از این غار کشف شده٬ فقط ۳ کیلومترش قابل بازدیده... ولی تا آدم نره و با چشماش نبینه٬ نمی فهمه که تو همین ۳ کیلومتر چی میگذره.... خداییش هم خیلی توش کار شده و بهش رسیدن... مسیر هایی که توش پله زدن... در جاهایی که سنگهای معلق به بزرگی یه ساختمون بدون اینکه به جایی وصل باشن بالای سرت هستن که ممکنه با حتی صدای زیاد بیفتن٬ ساختن این امکانات کار خیلی جالب و طاقت فرسایی بوده... دمای غار همیشه و در همه فصول ثابته... اون حجم بالای آب رو هنوز هم نمی دونن که تو دل کوه از کجا میاد و به کجا میره... فقط میدونن چون آب راکد بو میگیره و دیگه زلال نمیمونه٬ میگن این آب حتما جریان داره... ولی از کجا تا به کجا... نمی دونن...
ولی من تو تیم اکتشاف این غار موندم که بدون نور... تو این مسیر های تنگ تنگ... باز هم بدون هیییییییییییییییییییچ گونه روشنایی... جاهایی که جلوت یهو چند راه داری... جاهایی که آب تا سقف میرسه... بعضی جاها ارتفاع از کف آب تا سقف بالای ۳۰ متره... جاهایی عمق آب ۱ متره... بعضی جاها عمق آب تا ۱۴ متر میرسه... چه جوری ... با چه دل و جراتی... و با استفاده از چه تکنولوژی پیش رفته ای پیش رفتن... غاری که هنوز بعد از گذشت این همه سال از کشفش نمی دونن که طولش چه قدره...
گروه اکتشاف بعضی جاها به علت نبود هوا٬ و زیادی آب٬ عمق زیاد مجبور بوده از کپسولهایی استفاده کنه که ۹۹٪ نیتروژن مایع و فقط ۱٪ اکسیژن داشته... تا بتونه در برابر فشار و عوامل محیط مقاوم باشه...
فضای وسیع در دل کوه با ۱۵۰ میلیون سال عمر تخمینی مربوط به دوره دوم ژوراسیک... با سنگهای رسوبی ای که میلیونها سال قدمت دارن... قندیلهایی که دانشمندا گفتن هر ۱۰۰ سال یک میلیمتر به ارتفاعش اضافه میشه... آبی که به زلالی آب چشمه ست.......
در یه قسمت بالای سرمون یه تکه رسوبی بود که خیلی شبیه سوسمار بود... ۱۴ متر داشت... از هفت لایه رسوبی تشکیل شده بود که میگفتن تشکیل هر لایه٬ یک میلیون سال طول کشیده...
این همه زیبایی... این همه شگفتی... تو دل کوه...
ان فی ذلک لأیات لقوم یتفکرون...

فقط یه چیز جالب داشت و اون این بود که با یه قایق پدالو٬‌ کشوندن ۳ تا قایق با سرنشیناشون کار خیلی سختی بود.... اون راهنمای بیچاره که برای ماهی ۱۳۰۰۰۰ تومان هر روز این کارو میکنه... چه پاهایی داره......


آی ام بک وزیتی هوم... تومارو آی ویل بی ات یور سرویس ...

(چون مد شده اینجوری نبشتم)


اقرا باسم ربک الذی خلق
خلق الانسان من علق
اقرا و ربک الاکرم
الذی علم بالقلم
علم الانسان ما لم یعلم

شعری در ستایش اول مهر


باز اول مهر شد و ستاره ها ور قلمبیدن...
باز اول مهر شد و خورشید در اومد... گاو شکفت...
پرنده ها فریاد زدند... قناری پر پر شد...
گنجیشکا دوباره شروع کردن به گاز گرفتن... خندیدن...
جغدا عو عو کردند... غازا مو مو کردند...
درختا بازم پریدند... پریدند؟؟؟ نه خزیدند...
گاو پیشونی سفید هم پیدا شد... آخه اون خیلی وقت بود گم شده بود...
دل باغچه پر کشید... به جاش دل پَر کفتر کشید...
همه جوبا رنگارنگ... همه بوقا پُر ز رنگ...
کله ماهی کرپرا شَنگَرَ چینکی پَنکَرا... آبوری شینگلَ با... (این تیکش رشتی بود)
خلاصه... همه جا ارزونی بود... جای ما بربری بود...

همه خوشحال شدند...
شاد و غبراق شدند...
لباس نو خریدند...
کیف و خودکار خریدند...
تو سر و کله هم زدند...
آخه اونا اول مهرو با چشای خودشون دیدند...
دیدن که عمو اول مهر... با یه بغل سبزه و گل...
کاکُلای رنگارنگ... تند و تیز تپل و مپل...
همه جا سر میکشه... تند و تند قد میکشه...
میگه ای کودک من... کودک جونگول من...
بدو بیا مدرسه... تو جیبت فندق و پسته...
اذیت نکنی منو... سنگ رو یخ نکنی منو...
دلِ شاد و دلِ خوش... دلِ خوشرنگ و تُرُش؟؟؟...
بدو بیا مدرسه...
سر کلاس بشینی... ته کلاس نشینی...
معلماتو ببینی...
بگی من بزرگ شدم... بزرگِ بزرگ شدم...
انقده بزرگ شدم.... انقده بزرگ شدم... که نگو...
انقده بزرگ شدم... که نپرس!!!
مخشامو می نبیسم... قرصامم میخورم شاید خوب شدم...

بهتون رحم می کنم بقیشو نمیگم.... این شعر از ذوق رسیدن دوباره اول مهر از من در وشد... یا بهتره بگم بیرون تراوید... ویرایششم نکردم چون وقت نداشتم.


بـگفتم عـذر با دلبـر که بیگه بود و ترسیــدم               جوابم داد کای زیرک٬ بگاهت را نیز هم دیدم
بگفتم: روز بیگاهست و بس ره دور گفتا: رو               بمن بنگر ٬  به ره منگر که من ره را نوردیـدم
اگر عـقل خــلایق را  همه بـر همــدگـر بنـدی             نیاید سِـر لطف ما مگــر آن جان که بگـزیدم