امشب خدا با خلق خود دارد سرور دیگری پوشانده بر تن کعبه را دیبای نور دیگری
بخشیده خاص و عام را فیض حضور دیگری عشاق را در هر سری افکنده شور دیگری
یـا کـرده در سـینـای دل ایـجاد طــور دیـگـری
هستی شده باغ جنان گیتی ببین رشک ارم
قدوسیان تقدیس خوان گرد حرم بستند صف صبوحیان تسبیح گو استاده هر سو جان به کف
مکه شده دارالشفا کعبه شده بیت الشرف هر سو نظر می افکنم وجد و سرور است و شعف
خیر و سروش از هر مکان آید ندا از هر طرف
کامشب نهد ماه قدم در بیت خاص خود قدم
شهری که در وصفش بود لا اقسم هذاالبلد بیتی است در دامان آن خاص ...ی لم یلد
در پای دیوارش زنی یکتا به پاکی چون احد سر تا به پا پا تا به سر مرآت ال... الصمد
نام نکوش فاطمه مام علی بنت اسد
در انتظار او حرم آغوش بگشوده ز هم
آن شب طنین انداز شد در گوش جانش این ندا مادر برای دعوتت از بیت می آید صدا
بیتی که بر میلاد من بنیاد شد از ابتدا بر خیز امشب در حرم تو با منی من با ...
بر خیز ای جان جهان در مقدمت بادا ...
بر گیر ره سوی حرم ای خانه از تو محترم
فریاد زد هجر و حجر کای بانوی عالم بیا لبخند زد دیوار و در کای مفخر آدم بیا
زمزم گلاب افشان به رخ کای بهتر از مریم بیا
بیت از درون خواندش هان کای در حرم محرم بیا
ای خانه از تو محترم وی زاده ات صاحب حرم
بخشید رونق بیت را رخ بر حرم بنهادنش دل برد اهل ذکر را ذکر ... سر دادنش
پیچید بر خود ناگهان بگرفت درد زادنش نه طاقت بنشستن و نه قدرت استادنش
لرزاد ارکان را به هم بیم ز پا افتادنش
دستی به سوی حق علم دستیش بر دل از الم
گفت ای به سویت دستی بهر نیاز از هر طرف یا... به این دری که من پوشیده دارم در صدف
یا...به بیت و زمزم و رکن و مقام و مزدلف یا... به آن کو ساخته این خانه را با این شرف
یا... به قرب آن پدر یا... به جاه این خلف
راهی به رویم باز کن تا وار هم از درد و غم
بشکافت دیوار حرم کای عصمت یکتا بیا آمد ندا از میزبان کای میهمان ما بیا
ای دخت والای اسد ای مادر مو لا بیا ای حسن نا پیدای ما در چهره ات پیدا بیا
ای در حریم خاص ما از دیگران اولی بیا
در خانه خود نه قدم ای حامل نور قدم
در بیت حق بگذاشت پا دیگر نمی دانم چه شد شد میهمان کبریا دیگر نمی دانم چه شد
آن خانه شد بیت الولی دیگر نمی دانم چه شد او بود و مولا و ... دیگر نمی دانم چه شد
گردید ظاهر مرتضی دیگر نمی دانم چه شد
انگشت حیرت بر دهان خاموش باید لا جرم
بنت اسد زاد از شرفتا آن در یکدانه را یکباره در نور علی پوشیده دید آن خانه را
چون جان شیرین در بغل بگرفت آن جانانه را می دید در خال و خطش آیات حق سبحانه را
می خواست بندد در زمان آن بازوی مردانه را
کان بندها را شیر حق بگسست چون تاری ز هم
کای زاده یزدان را اسد بندی چرا این دست را با... نداند بست کس جز کبریا این دست را
خواندند از صبح ازل دست... این دست را گویند تا شام ابد مشکل گشا این دست را
فرموده ختم الانبیا صا حب لوای این دست را
هر جا خدا فاتح شود آنجا منم صا حب علم
این دست اندازد ز پا گردان خون آشام را این دست باید بشکند در هم همه اصنام را
این دست یاری می کند توحید را اسلام را این دست دارد از ... خود اختیار تام را
این دست گرداند همی گردون نیکی فام را
این دست باشد لوح را با دست ربانی قلم
در خاطرت نآید مگر ای مادر پاکیزه خو روزی که با شیری شدی در بیشه زاری روبرو
اهریمن وحشت ترا شد حمله ور از چهار سو بهر نجاتت نا گهان آمد جوانی ما هرو
او شیر را رد کرد و تو دادی گلوبندت به او
آنکو که دادی هدیه اش ای مهربان مادر منم
برگرد دیوار حرم شور و نواست و غلغله فوجی ز حیرت خاموش و خیلی دگر در هلهله
گفتی که شهر مکه را پیچیده در هم زلزله رفته است تا پای جنون هوش از سر هر سلسله
کان حامله زن چون کند بی یاور و بی قابله
بودی سه روز آن پاک زن مهمان ذات ذوالنعم
ناگه ز دیوار حرم نور ا...ه آمد برون سیاره برج اسد با قرص ماه آمد برون
گفتی ... ذوالمنن با عز و جاه آمد برون در اشتیاق دیدنش دل با نگاه آمد برون
یعقوب کوتا بنگرد یوسف ز چاه آمد برون
عیسی عیان شد بر فلک موسی برون آمد ز یم
با تشکر از لیلا
Don't go around saying the world owes you a living. The world owes you nothing. It was here first.
______________________________________(L.PoP)
به یارو میگن بابا تو زن نمی گیری؟؟؟؟؟؟
میگه ای بابا!!! آخه کی زنشو به ما میده!!!!!!!!
هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند دلتان به چرخ پرّد چو بدن گران نماند
Your life is a fingerprint that can not be duplicated so make the best impression with it.