‌Breaking News

سلام سلام.

خدمت انورتون عرض کنم که آدم که نابغه باشه چه یه وجب چه مسعود!!!!!!! از دیشب کلی با خودم شرط کردم که مثل امتحان میان ترم٬ ماشین حسابمو جا نذارم..... ولی از اونجایی که...... باز هم یادم رفت برای امتحان استاتیک ماشین حساب جزو لاینفکه.....

حالا خود امتحان.... برای یه کسی که منه.... امتحان استاتیک رو پاس کردن با حداکثر نمره نمیدونین یعنی چی.... برای همین بهتون نمیگم چون نمیدونین.... فقط اینو بگم که انشالله خدا جناب استاد فرخیان رو آب طلا بگیره...

امروز تو کتاب فروشی ها (حدود ۲۰۰ کتاب فروشی که سر زدم) بالاخره تونستم کتاب «اخلاق اسلامی» برای امتحان فردام بگیرم که تازه نگاه کنم ببینم راجع به چیه..... ولی جای همه اونایی که اینجا نیستن خالی که بدونن هوا چقدررررررررررررررررررررررررررررررر میتونه گرم باشه....
خبر بعدی هم اینکه دیگه فعلا بهاره نمی نویسه....
 
اینا فعلا Breaking News بید٬ تا بعد دوباره بیام خدمتتون.

ایها التلپین و  التلپات٬ یعنی خدمت محترم خانمها و آقایان تلپ..... ایها الچتر ملعبون و الچتر ملعبات٬ یعنی خانمها آقایان چتر باز.... باید  خدمتتون عرض در وکنم که شما همتون چه بخواین چه نخواین.... چه میل داشته باشین چه نه.... چه تعارف کنین چه نه..... چه روتون بشه چه نشه چه پشه.... چه اصلا آشناییتون با من زیاد باشه چه نباشه.... چه بهتون مربوط باشه چه نباشه.... چه آدمای سو استفاده چی باشین چه نباشین.... چه با من خیلی دوست باشین چه نباشین.... چه اغفال شده بیده باشین چه نباشین.... چه رانندگی بلد باشین چه نباشین.... چه الان حوصلتون از این همه شرط و بِی سر رفته باشه چه نباشه.... چه پشیمون باشین چه نباشین.... چه شما در شورشهای اخیر شرکت داشته باشین چه نداشته باشین.... چه شما هم در پی ریزی این تلپ شدن دخیل باشین چه نباشین.... چه شما هم تو امتحاناتون باشین چه نباشین.... و هزاران چه دیگر که به علت ضیق وقت نمیتونم بیان کنم..............


ادامه دارد...

نخیر٬ مثل اینکه اینجوری نمیشه... تا خودم شخصا دخالت نکنم..... شما ها اصلا چی میگین؟؟؟؟؟ اصلا چیزی هم دارین بگین؟؟؟؟ اصلا هم هیچی ندارین بگین!!!!!! شما ها٬ همتون سواستفاده چی هستین...... اصلا من اگه قرار بود برای موفقیتهام که روز افزونه به شما جماعت شام بدم که شما یه شب هم لازم نبود برین خونتون شام بخورین..... چون من هر روز یه موفقیب از خودم در وکنم.....
اگه شما ها مثل انسانهای متمدن عمل می کردین.... توقعتونو زیاد نمیکردین.... اگه اینجوری شلوغ نمی کردین.... شاید اون موقع یه گشایشی میشد... ولی الان دیگه هیچ امیدی نیست... الکی هم شوخلوخ پوخلوخ نکنین که خودتون فقط خسته میشین.

امروز هم امتحان موتور جت انشالله به خیر وگذشت....  البته صبح هی الان میرم الان میرم... تا یک ربع به هشت از خونه راه نیفتادم... یه کم امید داشتم (البته کاملا الکی) که امتحان ۸ شروع نشه و ۸:۳۰ باشه.... ولی ۸ شروع میشد.... و از آنجا که من (بر عکس ساناز) راننده قهاری هستم٬ ۸:۱۰ دقیقه رسیدم و خوشبختانه گیر هم ندادن چون روز اول بید.

دیگه اینکه ........ آهان.. همش تقصیر این مهاجره که بلد نیست خوب درس بده.!!!!!!

راستی علیرضا امروز شاید برای اولین بار تو زندگیش یه حرف باحال از خودش در وکرد... بعد امتحان اومده میگه CD changer تو ببینم.... چرا MP3 خونشو نذاشتی؟؟؟؟ بهش میگم که اتفاقا جز MP3 هم به درد من نمی خورد چون من سی دی Audio سختمه selection بزنم.... MP3  خوبه که من با این سلیقم هر کدومو حوصله نداشتم رد کنم.... بهم پیشنهاد داد که کیسمو بذارم صندوق عقب تا از رو هاردم بخونه.... بعد یهو بهم میگه نه بابا... تو که آدم نیستی ظرفیت نداری... اون جوری یهو دیدی پشت فرمون هم زدی connect شدی.......................!!!!!!!!!!!
البته ناگفته نماند که خودش آدم نیست ها!!!!!!!!!

 

من غلام  قمرم ٬  غیر  قمر  هیچ   مگو                پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن  گنج  مگو ٬  جز سخن  گنج مگو               ور از  این بی خبری   رنج مبر  ٬  هیچ مگو
دوش دیوانه شدم٬ عشق مرا دید و بگفت            آمدم ٬ نعره مزن ٬  جامه مدر ٬ هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم            گفت آن چیز دگر نیست  ٬ دگر  هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت          سر بجنبان که بلی٬ جز که به سر هیچ مگو
قمری  ٬ جان صفتی   در  ره  دل  پیدا  شد          در ره دل چه لطیفست سفر  ٬ هیچ مگو

گفتم ای دل، چه مهست این دل اشارت می کرد   که  نه اندازه توست  این بگذر  هیچ مگو
گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشر ست      گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست  بگو ٬ زیر و زبر خواهم شد        گفت می باش چنین‌ ٬  زیر و زبر هیچ مگو
ای  نشسته تو  در این  خانه پر نقش و خیال        خیز از این خانه برو ٬  رخت ببر ٬ هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست؟    گفت این هست ‌٬  ولی جان پدر هیچ مگو

خوب. فکر می کنم دیگه این جوری عالیه. وقتی آدم به صورت داوطلبی، درست در آستانه شروع امتحانهای دانشگاهش که وضعش تو اونا به حد عالی رسیده٬ برای یه امتحان خیلی مهم فرانسه که هییییییییییییییییییییییییییچ  فعالیتی براش طی یک سال اخیر نکرده٬ ثبت نام کنه٬ دیگه این خود آخرشه دیگه؟؟؟؟
فردا میخوام با کمال پررویی (برادر کمال خرازی) پاشم صبح زود برم امتحان DELF Deuxième degrée بدم. امتحانی که سالی دو بار از طرف سفارت فرانسه تو کشور های غیر فرانسه زبون برگذار میشه و....... منم یهو در اقدامی انتحاری٬ در حالتی که دهان همه از جمله خودم باز مونده بود٬ رفتم دو شنبه ثبت نام کردم.
 نمی دونم که ورقم که برای تصحیح بر میگرده سفارت فرانسه اونا چی فکر میکنن٬ یا با اونایی که قراره مصاحبه کنم نمیگن بچه پررو تو که هیچی نخوندی برای چی اومدی؟؟؟؟؟
ولی نه!! بچه پررو خودشونن.... من رو هنوز نشناختیندیش. آخه یکی نیست بگه من رو چرا دست کم میگیرین؟؟؟؟ اگه من قبول هم نشم٬ میدونم توطئه شده علیهم.... من میرم امتحان میدم تا مشت محکمی باشه بر دهان استکبار جهانی....
ببینم نکنه کسی حرفی داره؟؟؟؟
راستییییییییییییییییی٬‌ الان یه دوست خوب یه نکته خیلی قابل تامل بهم یاد آوری کرد که امروز٬‌یعنی دیروز٬ ۲۹ خرداد بید٬ این دوست حتی پا رو فراتر گذاشت و خودشو به من معرفی کرد..... این خیلی جالب بود.

میدونین چرا ترکا دو دستی دست میدن؟؟؟؟؟؟؟
چون دست چپ و راستشونو نمیشناسن٬ هر دو رو میبرن جلو هر کدوم شد!!!!!!!!

من مونده بودم چی بنویسم که متناسب با اوضاع احوالم باشه.... یهو تلفن زنگ زد اینو گفتن
من هم چون اطمینان داشتم که همه بازدید کننده های اینجا تُرکن اونم از نوع پر ظرفیتش.... اینو نوشتم.

تنها کسی خوشبخت است که می تواند خوشبختی را در اطراف خود بوجود بیاورد. هر جا هستید باید با تمام وجود آنجا باشید. یک انسان تقسیم شده نمی تواند بطور شایسته با زندگی برخورد کند.
                                                           « پائولو کوئیلو٬ در ساحل رودخانه پیدرا »