-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 تیرماه سال 1382 16:55
سلام سلام. به علت پاره ای مشکلات فنی به وجود آمده٬ قرار شنبه به هم خورد. اگه سوالی هم داشتید از خودم بپرسین... کس دیگه ای جوابگو نیست. خسته نباشید.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 15:40
شاعر میگه: دلا ! آنان که در حسرت نشینند* ز بیش و کم کسی در بر نگیرند ز بیکاری و بد عهدی یاران تلپ گشته همی چتری گزینند** ز بهتر دوست خود شامی بخواهند مرام و عهد دوستی را کُشینند*** که آنان چیزی از دوستی ندانند که آنانند که در هر جا نشینند ندانند و ندانند و ندانند که آنان راه ترکستان گزیدند « امیر مسعود » باز خدمتتون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 00:35
خدا همتونو شفا بده... خدا عقلتون بده... خدا به راه راست هدایتتون کنه... از نجابت من سو استفاده کردین... شما ها هیچی از تمدن٬ انسانیت٬ تمدن٬ انسانیت و نمدن و انسانیت نمی دونین.... من مفصل فردا در این مورد صحبت مب کنم باهاتون!!!!!!!!!!! ببین حالا من تو عمرم دو روز پشت سر هم آن نشدم درستا.... ببینین چی کار کردین!!!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 تیرماه سال 1382 17:40
آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم
-
خلاصه اخبار
شنبه 14 تیرماه سال 1382 14:23
خوب. سینا هم به سلامتی کنکورشو داد و دیگه میتونه یه نفس راحت بکشه... قول داده که کنکورشو ۲۰ بشه... دیروز با سینا رفتیم یه سری پروژه نمره دادیم:) با حال بید... داییم چون نمی رسیدن... ما برای کمک بهشون رفتیم پروژه های پایان ترم دانشجو هاشونو... بر اساس فاکتور هایی که باید رعایت می کردن... نمره A تا D دادیم... البته D که...
-
خود را به آن راه زدن...
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1382 23:25
کنکوریا موفق باشین!!!!!!!!! خیلی زیاد... سینا (برادر گرامی)٬ حسین (برادر علی گرامی)٬ نگار (دختر عمه گرامی)٬ امین (دوست گرامی) و ......................................... آهنگ وبلاگمم مبارک.... (مثل پاکی دستام)... فقط کمی صبر می خواد برای دفعه اول...
-
من تابستون شدم
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1382 07:36
من بازم اومدم... اون کاری که دیشب خواستم بکنم٬ الان شد. یه مسابقه برگذار می کنیم... هر کی تونست جواب صحیح بده... از الان مطمئن باشه که شامش رد خور نداره..... برای بیت شعر زیر٬ نقطه هاشو بذارین... بازم اعلام می کنم که برای شرکت در قرار دسته جمعی به وبلاگ علی http://www.aliweblog.com مراجعه کنید.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1382 00:36
سلام سلام. من اومدم یه کارایی بکنم نشد. فقط بگم که من تابستون شدم. در ضمن٬ برای شرکت در قرار دسته جمعی به وبلاگ علی http://www.aliweblog.com مراجعه کنید.
-
BBC World
سهشنبه 10 تیرماه سال 1382 22:51
نقاط مختلف جهان امروز شاهد تظاهرات گسترده شکم پرستان بود. به علت کمبود وقت (چون امتحان دارم) توجه شما رو به برخی از این شعار ها جلب می کنم: الذین گُشنمونَ تشنمونَ دلمون می کند قار و قیراْ Quand moi soif, moi malin, moi sharb-el Gazouze (noushabe Quand moi faim, moi malin, moi mange banane ما همه پیرو قاشق چنگالیم......
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 تیرماه سال 1382 15:37
یک بچه همواره می تواند سه چیز را به یک آدم بزرگ بیاموزد: شاد بودن بدون دلیل... دائم مشغول به کاری بودن... تقاضا کردن آنچه با تمام وجود می خواهد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 تیرماه سال 1382 00:00
نبینم یه روز بیاد من آپدیت نکرده باشما!!! آخه اتفاق یَک اصلا جالب نه ای افتاد دیشب٬ یعنی خبرش رسید... که وای وای وای!!!! بعدشم اینکه به جاش فوتبال خیلی خوب بود... چه خوبه وقتی به آدم زیاد پاس ندن آدم از قانون مرده خوریسم استفاده کنه و از ۱۰ تا گلش ۶ تاشو تو ضربه برگشتی بزنه.... حال داده بید اینجوری...... البته ناگفته...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 00:36
تیچ نات هان (Thich Nhat Hanh) راهب بودایی و فیلسوف ویتنامی می گوید: شما کاملا باید در زمان حال حضور داشته باشید تا بتوانید از چای لذت ببرید. تنها در هوشیاری نسبت به زمان حال است که دستان شما می تواند گرمی لذت بخش چای را حس کنند... تنها در حال است که می توانید عطر چای را ببویید٬ طعمش را بچشید و از لطافتش لذت ببرید......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 تیرماه سال 1382 00:13
رفته بودیم فیلم « عطش » ساخته فکر می کنم محمد حسین فرح بخش (یه همچین چیزایی) ...دستش درد نکنه... همین طوری به صورت گوگولی رفتیم که دور هم باشیم... انتظار نداشتیم اینقدر خوب باشه... با اینکه من از عرب نیا و بهرام رادان همچین خوشم نمیومد... ولی خیلی فیلم خوبی بود... شهرام حقیقت دوست هم توش عالی بازی کرد... حالا که از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 تیرماه سال 1382 00:27
برائت من النارفیق... من٬ شخص شخیص مسعود٬ ملقب به امیر مسعود٬ باید از همین جا اعلام کنم که هیچ کس.... نه توجه نکردی چی شد... بلکه هیچ کس.... نخیر هیچ کس.... تا به حال پا به عرصه وجود نذاشته... باید خدمتتون بگم که یک عده رفیق نما دور آدم جمع شدن... همشون چشم به مال و اموال این دنیا بستن.... دوستیاشون که صد رحمت به خاله...
-
قسمت سوم: بهانه های واهی برای مهمان کردن...
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1382 12:38
-
قسمت دوم: اندر احوالات تلپیدگی...
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1382 12:07
آورده اند که در زمان داریوش اول شخصی بود گراز نام ملقب به تلپ خان. او همی تلپ شدندی اینور اونور از بهر گذران زندگی.... روزی از قضا او را مردی رسید کفشدوزک نام که او را به صرف غذایی مهمان کردیدندی... تلپ خان از آنجایی که بسیار این اخلاق کفشدوزک خان را پسندید٬ او را همراه گشت تا تلپی شود کفشدوزک را.... کفشدوزک خان از...
-
Breaking News
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 14:57
سلام سلام. خدمت انورتون عرض کنم که آدم که نابغه باشه چه یه وجب چه مسعود!!!!!!! از دیشب کلی با خودم شرط کردم که مثل امتحان میان ترم٬ ماشین حسابمو جا نذارم..... ولی از اونجایی که...... باز هم یادم رفت برای امتحان استاتیک ماشین حساب جزو لاینفکه..... حالا خود امتحان.... برای یه کسی که منه.... امتحان استاتیک رو پاس کردن با...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 14:02
ایها التلپین و التلپات٬ یعنی خدمت محترم خانمها و آقایان تلپ..... ایها الچتر ملعبون و الچتر ملعبات٬ یعنی خانمها آقایان چتر باز.... باید خدمتتون عرض در وکنم که شما همتون چه بخواین چه نخواین.... چه میل داشته باشین چه نه.... چه تعارف کنین چه نه..... چه روتون بشه چه نشه چه پشه.... چه اصلا آشناییتون با من زیاد باشه چه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 13:02
نخیر٬ مثل اینکه اینجوری نمیشه... تا خودم شخصا دخالت نکنم..... شما ها اصلا چی میگین؟؟؟؟؟ اصلا چیزی هم دارین بگین؟؟؟؟ اصلا هم هیچی ندارین بگین!!!!!! شما ها٬ همتون سواستفاده چی هستین...... اصلا من اگه قرار بود برای موفقیتهام که روز افزونه به شما جماعت شام بدم که شما یه شب هم لازم نبود برین خونتون شام بخورین..... چون من...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 خردادماه سال 1382 10:53
من غلام قمرم ٬ غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن گنج مگو ٬ جز سخن گنج مگو ور از این بی خبری رنج مبر ٬ هیچ مگو دوش دیوانه شدم٬ عشق مرا دید و بگفت آمدم ٬ نعره مزن ٬ جامه مدر ٬ هیچ مگو گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم گفت آن چیز دگر نیست ٬ دگر هیچ مگو من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت سر بجنبان که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 خردادماه سال 1382 00:29
خوب. فکر می کنم دیگه این جوری عالیه. وقتی آدم به صورت داوطلبی، درست در آستانه شروع امتحانهای دانشگاهش که وضعش تو اونا به حد عالی رسیده٬ برای یه امتحان خیلی مهم فرانسه که هییییییییییییییییییییییییییچ فعالیتی براش طی یک سال اخیر نکرده٬ ثبت نام کنه٬ دیگه این خود آخرشه دیگه؟؟؟؟ فردا میخوام با کمال پررویی (برادر کمال...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 13:43
میدونین چرا ترکا دو دستی دست میدن؟؟؟؟؟؟؟ چون دست چپ و راستشونو نمیشناسن٬ هر دو رو میبرن جلو هر کدوم شد!!!!!!!! من مونده بودم چی بنویسم که متناسب با اوضاع احوالم باشه.... یهو تلفن زنگ زد اینو گفتن من هم چون اطمینان داشتم که همه بازدید کننده های اینجا تُرکن اونم از نوع پر ظرفیتش.... اینو نوشتم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 10:37
تنها کسی خوشبخت است که می تواند خوشبختی را در اطراف خود بوجود بیاورد. هر جا هستید باید با تمام وجود آنجا باشید. یک انسان تقسیم شده نمی تواند بطور شایسته با زندگی برخورد کند. « پائولو کوئیلو٬ در ساحل رودخانه پیدرا »
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 خردادماه سال 1382 11:02
گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش هر منزل این راه بیابان هلاک است هر چشمه سرابیست که بر سینه خاکست در سایه هر سنگ اگر گُل به زمین است نقش تن ماریست که در خواب کمین...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 خردادماه سال 1382 20:14
من قبل از هر چیز کلی تشکر می کنم به خاطر این همه ابراز محبت و این همه کامنت.... باید بگم که من کوچیک تر از اونیم که بخوام پیامی داشته باشم..... من متعلق به همه شما هستم. رویای آمریکایی یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود! از مکزیکى پرسید :...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 خردادماه سال 1382 22:40
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که گردابی مرا ناگاه برباید چو کشتیم بر اندازد میان قُلزُم پر خون زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فرو ریزد ز گردشهای گوناگون نهنگی هم بر آرد سر ٬ خورد آن آب دریا را چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون چو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 خردادماه سال 1382 00:54
پرسپولیس - استقلال توی زمین برای اولین بار عالی آزادی.... به نظرم میومد یه سری عقب افتاده٬ یه سری تازه به دوران رسیده خوره.... که همه می خوان فقط دریبل کنن (که نمی تونن)٬ که همه تو زمین راه میرن.... من فکر می کنم قبلا ها هم شاید اینا این جوری بازی می کردن... ولی من قبلا ها بدم نمیود.... الان دیگه از دیدن لیگ خودمون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 خردادماه سال 1382 01:15
سلام سلام. الان از سینما میام. فیلم Bowling of Columbine از Michael Moore . قشنگ بید. فقط مواظب خودتون باشید. از اونجایی که من آدم بسیار خشونتی هستم٬ با اینکه فیلم در مورد علت استفاده از اسلحه در آمریکا و جنایات انجام شده توسط آمریکایی ها بید و خودش صحنه خشن نداشت... ولی مواظب خودتون باشید. حرف بزنید اسلحه می کشم...
-
یکی بود به نظر شما هم؟ یا بیشتر بودن؟
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1382 23:21
سلام سلام. واقعا خسته نباشم. از ظهر تا حالا سرش بودم... به عنوان تجربه اول بدک نبید ولی خوب آسون هم نبید. امیدوارمندم که مقبول افتد. چه قشنگ شده چه کمی قشنگ، ولی خیلی زحمت چشیدم. امروزم بالاخره امتحان کارگاه نیوماتیک رو دادم نزد اسسسسسسسسسستاد گرانقدرش و شرش کم وگردید. دیگه الان نمی تونم بیشتر از این توضیح بدم چون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 خردادماه سال 1382 23:22
خیال نکن نباشی بدون تو میمیرم گفته بودم عاشقم حرفمو پس می گیرم خیال نکن نمونی کارم دیگه تمومه لیلی فقط تو قصه ست جنون دیگه کدومه کی میگه تو نباشی ستاره بی فروغه بذار همه بدونن که عاشقی دروغه تو برده ای می خواستی که حرفتو بخونه به پای تو بسوزه ٬ برای تو بمونه عروسکی میخواستی رو طاقچتون بکاریش وقتی بازیت تموم شد کنج...