-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1385 01:25
سیر نمی شوم ز تو، نیست جز این گناه من سیر مشو ز رحـمتم، ای دو جهان پناه من سیر و ملول شد ز من خُنب و سقا و مشک تو تشنه تر است هر زمان ماهی آب خواه من در شکنید کـوزه را، پـاره کنید مشـک را جانب بحــر می روم ، پاک کنید راهِ من جانب بحـر رو کـزو موج صفـا همی رسد غرقه نگـر ز مـوجِ او خانه و خانقاهِ من در دل من در آمد او،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1385 11:23
امروز شهر ما را صد رونق است و جان است زیرا که شــاه خوبان امروز در میان است حیــران چـرا نباشد ٬ خنـدان چرا نباشد؟! شهری که در میانش آن صارم زمان است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 فروردینماه سال 1385 10:07
من چشم ازو چگونه توانم نگاه داشت کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1385 07:02
ای دوست شکر بهتر، یا آنکه شکر سازد؟ خوبی قمر بهتر ، یا آنکه قمر سازد؟ ای باغ تویی خوشتر، یا گلشن و گل در تو؟ یا آنکه بر آرد گل، صد نرگس تر سازد؟ ای عقل تو به باشی، در دانش و در بینش یا آنکه به هر لحظه صد عقل و نظر سازد؟ بی خود شده آنم ، سرگشته و حیرانم گاهیم بسوزد پَر ، گاهی سر و پَر سازد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1385 16:34
تلخ کنی دهان من٬ قند به دیگران دهی نم ندهی به کِشت من٬ آب به این و آن دهی جـان منی و یــار من٬ دولـت پـایدار من بـاغ من و بـهار من٬ بـاغ مــرا خـزان دهی؟! بـرگذرم ز نُه فلـک٬ گر گذری به کوی من پای نَهـم بر آسمان ٬ گر به سرم امان دهی در دو جهان بننگرد٬ آنکه بدو تو بنگری خسرو خـسروان شود٬ گر به گدا تو نان دهی جمله تن...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1385 06:54
خانه شادیست دلم٬ غصه ندارم چه کنم؟! هر چه به عالم ترشی٬ دورم و بیزارم ازو
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1385 00:58
عشق است و عاشق است که باقی ست تا ابد دل بر جز این منه که جز مستعار نیست
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1385 12:07
تفاوت اسب سواری و ماهیگیری اگه گفتین تو چیه؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 20:22
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبــر الیـــل و النـــهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 20:00
هیچ کس نشنود، تو که می شنوی هیچ کس نفهمد، تو که می فهمی هیچ کس نبیند، تو که می بینی هیچ کس نشناسد، تو که می شناسی هیچ کس نپذیرد، تو که می پذیری هیچ کس نخواهد، تو که می خواهی هیچ کس نتواند، تو که می توانی هیچ کس نباشد، تو که هستی هیچ کس نبخشد، تو که می بخشی هیچ کس یادش نباشد، تو که یادت هست هیچ کس حواسش نباشد، تو که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 13:02
عاشقـا کمتـر ز پــروانـه نـه ای! کـی کند پــروانـه ز آتـش اجتـنـاب شاه در شهر است٬ بهر جغد من کی گذارم شهر و کی گیرم خراب؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1384 00:17
من چشم ازو چگونه توانم نگاه داشت کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1384 17:34
ای تن و جان بنده او٬ بند شکر خنده او عقل و خرد خیره او ٬ دل شکر آکنده او چرخ معلق چه بود؟ کهنه ترین خیمه او رستم و حمزه که بود؟ کشته و افکنده او چون سوی مردار رودُ زنده شود مرده بدو چون شوی درویش رود٬ برق زند ژنده او ملک جهان چیست که تا او به جهان فخر کند؟ فخر جهانراست که او هست خداونده او ای خنک آن دل که تویی غصه و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 اسفندماه سال 1384 19:28
درد ما را در جـهان درمان مبـادا بی شـما مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما سینه های عاشقان جز از شما روشن مباد گلبن جانهای ما خندان مبادا بی شما جانـهای مرده را ای چون دم عیـسی شما ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی شما
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1384 15:26
در ره معشوق ما ترسنـدگان را کـار نیـست جمله شـاهـاننـد آنجـا بنـدگان را بـار نیست
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1384 23:51
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست. عشق آن است که تو چتر شوی و او هرگز نفهمد که چرا خیس ن شد.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 14:19
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب٬ داشتن سر عجب است گر جان عاشق دم زند٬ آتش در این عالم زند دوست می داریمش به بانگ بلند
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 21:07
گر جان عاشق دم زند٬ آتش در این عالم زند دوست می داریمش به بانگ بلند
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1384 23:46
از آتـش روی خـود انــدر دل عـالـم زن واتش ز دلم بستان بر چرخ منقّش زن این جسم تو را از جان گر فرق کند جانم شمشیر بکف داری بر تارک فرقش زن ای طـرّه پـر بنـدت بگـشـاده گــره ها را این یک گره دیگر بر زلف مـشـوش زن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 دیماه سال 1384 08:47
ای عاشقان ای عاسقان پیمانه ها پر خون کنید وز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار تا بر دمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 دیماه سال 1384 21:49
چه باشد پیشه عاشق بجز دیوانگی کردن؟! چه باشد ناز معشوقان بجز بیگانگی کردن؟! ز هر ذره بیـامـوزید پیـش نـور بـر جـستـن ز پــروانـه بـیاموزید آن مـردانـگی کــردن چو شیر مست بیرون جه٬ نه اول دان و نه آخر که آید ننگ شیران را ز روبه شـانگی کردن سر افرازست کُه لیکن نداند ذره باشیدن چـه گـویم بــاز را٬ لیکن کجا پـروانگی کردن...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 10:07
امروز خندانیم و خوش کان بخت خندان می رسد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 دیماه سال 1384 09:11
خویش فربه می کنیم از پی قربان عید کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می کُشد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1384 06:47
مرا می بینی و در دم زیادت می کنی دردم تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 22:08
هوا را از من بگیر لبخندت را نه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 دیماه سال 1384 23:47
که کفر از شرم یار من ٬ مسلمان وار می آید
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 دیماه سال 1384 08:19
مطرب خوش نوای من! عشق نواز همچنین نـغـنــغـه دگــر بـزن ٬ پـرده تــازه برگــزین مطرب روح من تویی٬ کشتی نوح من تـویی فتــح و فتــوح من تـویی٬ یـار قـدیـم و اولین ای ز تو شاد جان من٬ بی تو مباد جان من دل به تو داد جان من٬ با غم توست همنشین تلخ بود غم بشر٬ وین غم عشق چون شکر این غم عشق را دگر٬ بیش به چشم غم مبین چون غم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 آذرماه سال 1384 23:42
ای یــار من ٬ ای یـار من ٬ ای یار بی زنهار من ای دلبر و دلدار من٬ ای محرم و غمخوار من ای در زمین ما را قمــر ٬ ای نیمـشب ما را سحـر ای در خطر ما را سـپر ٬ ای ابر شکّر بار من خوش می روی در جان من٬ خوش می کنی درمان من ای دین و ای ایمان من٬ ای بحر گوهر دار من ای شب روان را مشعله٬ ای بی دلان را سلسله ای قبــله هـر قافله ٬...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 00:17
اندر دو کون جانا٬ بی تو طرب ندیدم دیدم بسی عجایب٬ چون تو عجب ندیدم گفتند: «سوز آتش باشد نصیب کافر» مـحـروم ز آتش تو جــز بـولـهــب ندیدم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آذرماه سال 1384 22:13
خاک شوم خاک شوم تا ز تو سر سبز شوم