اندر فواید پوست کلفتی!!!!

دیروز شب رفتیده بودم دندون سازی. بالاخره بختم باز شد و به اصرار مامانم رفتم.
دکترم یه جوون خیییییییییلی مظلوم و تر و تمیز و با کلاسه. جوری که با حوصلهُ تموم برات توضیح میده که اون تو (دهانِ مبارک) چه خبره؛ الان قراره چی کار کنه و برای چی.
بهم یه نصفه آمپول بی حسی زد؛ صبر کرد اثر کنه. هیچ اتفاقی نیفتاد. بعد قرار شد بقیشم بزنه؛ بهش گفتم که یه روش قدیمی موفقی که برای بی هوشی استفاده می شده استفاده از پتک بوده. بنده خدا یه کم خندید و یه کم گفت که نه و از این حرفا. بقیشم زد بازم صبر کرد بهش گفتم که من الان خیلی بی حس نیستم؛ گفتم که همون روشی که گفتم هم بهتره هم موثر تر. اونم خندیدو گفت برای دفعهُ بعدم سفارش میده. البته من بهش پیشنهاد کردم که مشت هم خوب موثره؛ و بنده خدا که گیر من افتاده بود فقط هی میخندید.
یک عدد آمپول کامل دیگه تزریقید و ظاهرا به خوبی و خوشی تموم شد. منتها ایقدر خوب و خوش که من هنوز نتونستم فراموش کنم. تمام منطقهُ لپم درد وکرد و هنوز درد در وکنه جای بی حسی ها.
نظرات 3 + ارسال نظر
گلناز دوشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 12:18 ق.ظ http://golnaz.blogspot.com

من که گفتم دکتر لازم نیست!!!
خوش باشی

علی دوشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 02:08 ق.ظ

بیدندونی مبارک!!!

مهران سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 12:34 ق.ظ

اه اه ........خیلی بی مزه بود........
ولی چون استادمی...... فعلا الکی میگم........ بد نبود............... البته شما تلاش خودتو بکن ها.........
خوبه.......
یک کم دیگه کار کنی......... به یک جاهایی......... شاید برسی ( در اینجا می خواستم یکی از اون شکلکای دندون دار یاهو رو بزارم که دو معنی می داد ولی خوب نداره............)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد