ای قومِ به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوقِ تو همسایه و دیوار به دیوار در باد به سر گشته شما در چه هوایید
گر صورتِ بی صورتِ معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه به آن خانه برفتید یکبار از این خانه بر این بام بر آیید
آن خانه لطیف است نشانهاش بگفتید از خواجهٌ آن خانه نشانی بنمایید
با این همه آن رنجِ شما گنجِ شما باد افسوس که بر گنجِ شما پرده شمایید....
« مولانا »
بابا دمت آتییییشششششششششش
شعر از کی بید؟
سلام و... جدان
قشنگ بود:)
آنان که به سر در طلب کعبه دویدند چون عاقبت العمر به مقصود رسیدندرفتند
رفتند درآن خانه که بینند خدا را بسیار بجستند خدا را وندیدند
سلام مسعود جان ....... مرسی از اصلاحاتت .و شعرت هم جالب بید....
مهران تو کجایی فقط رد پاهانو می بینیم ... خودت کجایی پس ؟
شعر خیلی قشنگیه ..