گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
هر منزل این راه بیابان هلاک است هر چشمه سرابیست که بر سینه خاکست
در سایه هر سنگ اگر گُل به زمین است نقش تن ماریست که در خواب کمین است
در هر قدمت خواب هر شاخه سرِ دار در هر نفس آزاد هر ثانیه صد بار
گفتم که عطش می کشتم در تب صحرا گفتی که مجو آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمه ای آنجاست گفتی چو شدی تشنه ترین ٬ قلب تو دریاست
گفتم که در این راه ٬ کو نقطه آغاز گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
من يکی مرد سفرم:)
دمت گرم.
nazari nadaaram.
اگر امروزعشقی دیدی مرا هم صداکن تا همسفر شویم
تو که تا حالا عشقو ندیدی٬ منم صدات کنم فرقی نمی کنه... بازم نمی بینی........
سلام :)
خوش باشید
سلام:)
خودتی.
سلام اااااااااااااااا چرا کامنت من پاک شده ... من کلی نظر در کرده بودم .... راستی در پی در گیری های تهران ... دیشب همدان هم شلوغ بود .... امروز تدابیر امنیتی شدیدی در شهر حکم فرما بود ....
عـــــــــــــ !! (صدای تعجب!!)
چه تکنولوژی زده شده اینجا !
من آخرین امتحانم عربی بود ، تا اطلاع ثانوی ، ادبیات تعطیل !!!!
قشنگ بود :)
نوشین هم مثل اینکه از قرنطینه اومده بیرون :)
یه سر به من بزن ببین من عشقو دیدم یا نه؟.......
صاب خونه اپدیت