از بـس که بـرآورد غـمــت آه از من ترسم که شود به کام بدخواه از من
دردا که ز هجران تو ای جان جهان خون شد دلـم و دلـت نـه آگاه از من
تـا بـا غـم عشـق تـو مـرا کـار افتاد بیـچـاره دلـم در غــم بسیـار افتاد
بسیـار فـتــاده بـود اندر غم عشق اما نـه چـنیـن زار که این بـار افتاد
سـودای تـو را بهـانه ای بس باشد مدهوش تو را ترانه ای بس باشد
در کشـتـن مـا چه میـزنی تیـر جفا مـا را سـر تـازیـانـه ای بـس باشد
در عشق توام نصیحت و پند چه سود زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گوینـد مـرا کـه بنـد بـر پــاش نـهیـد دیوانه دل است پام بر بند چه سود
جدیداً مشکوک میزنیا:)قبلنا هم مینوشتی اما الان یه جور دیگهس:دی
حس نوشته هات رو میگم:دی
دگــر بـاره بـشــوریــدم بــدان سـانـم بـجــان تـــو
که هـر بنـدی که بـر بنـدی بـدرانم به جان تو
مـن آن دیـوانه بنـدم کـه دیـوان را هـمــی بنـــدم
زبـان مـرغ مـی دانــم٬ سـلیمـانم٬ به جان تو
قبلنا مینوشتم... ولی قبلنا آدم نبودم!! کسی که فقط یک لحظه فهمیده باشه که شاه جهان یعنی چی و یعنی کی دیگه دیگه..... دیگه یک لحظه هم نمیتونه آدم قبل باشه!!!!!! نمیتونه دیگه جز به شاه جهان و هر چی که مستقیم به اون نزدیکش میکنه فکر کنه!!!!!! خیلی چیزایی که قبلا باهاش حال میکرده و همه باهاش حال میکنن براش کوچیک و بــــــــی ارزش میشه!!!! چون اون انقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر بزرگه و انقــــــــــدر بی نظیره که دیگه همه چیز در مقابلش هیچه!!!!وحده لا اله الا هو... هو الاول و الظاهر و الباطن... همه چیز خودشه و خودش همه رو بسه.... کسی که اونو بشناسه طرب اندر طربه و از شراب مست تره...
ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم
بیت و غزل و دو بیتی آموخته ایم
در عشق که او جان و دل و دیده ماست
جان و دل و دیده هر سه را سوخته ایم
ویلٌ یومئذ للمکذبین!!!!!
در جواب مهران هم همین!!! من نزدم تریپ شعر الان با شعر حال کنم یه دقه هم با یه چیز دیگه!!! برای بیان احساسات درونی فقط میتونم از بزرگی مثل مولانا که از همه ما بهتر عشق رو فهمیده کمک بگیرم........ خیـــــــــلی هممون کار داریم حالا ها تا بفهمیم که چه خبر!!!!!!!
سـودای تـو را بهـانه ای بس باشد
مدهوش تو را ترانه ای بس باشد
در کشـتـن مـا چه میـزنی تیـر جفا
مـا را سـر تـازیـانـه ای بـس باشد
خیلی داریم تا بفهمیم که بزرگایی که این شعرا رو گفتن چــــــــــی کشیدن تا تونستن یه همچین کلامی رو بگن!!!! چه جوری باید عشق رو فهمیده باشن که بگن
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیـوانـه کـنـی هــر دو جـهانـش بـدهــی
دیـوانه تو هـر دو جهان را چه کند
فقط بشینیم دعا کنیم که یه روزی بتونیم خودمون بگیم
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
واااااااااااااااااااااااااای مسعود خیلی شعرای خوشگل می نویسی همش:)
واقعا کاشکی یه روزی بتونیم همه اینا رو با تمام وجود حس کنیم
سلام سلام.
خیلی وقت بود کامنت نذاشته بودم. خودم هم نمی دونم چرا ... !!! شما نمی دونین ؟؟/؟
؟
موفق باشید .
تا بعد.
من کاملا با جناب مسعود موافقم... واقعا وقتی آدم به او فکر می کنه تمام وابستگی هاش به این دنیا از بین می ره... من که این جوری هستم..... به این نتیجه هم خیلی و قته که رسیدم.... فقط خودش ...فقط باید به او که یگانه و یکتا هست... وابسته باشیم که تمام این دنیا ی خاکی گذرا هست... آخرش ما می مانیم و او...
یـار مـرا , غار مـرا , عشق جگر خـوار مـرا
یـار تـوئی , غار تـوئی , خواجه نگهدار مـرا
نوح تـوئی , روح تـوئی , فاتح و مفتوح تـوئی
سینه مشروح تـوی , بر در اسرار مـرا
نـور تـوئی , سـور تـوئی , دولت منصور تـوئی
مرغ کــه طور تـوئی , خسته به منقار مـرا
در مورد این بزرگ ( مولانا ) حرفی در موردش نزنم ..چون از قدرت کلمات من خارج هست....
در حدش نیستم.. فقط اینکه واقعا محشر هست..
گر بی دل و بی دستم از عشق تو پا بستم
بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم
یعنی تو الان دیوانه شدی ،لایق آن خانه شدی؟
پس ما چی؟
از جوابت ممنونم . . . درسته که مثل شما شبانه روزی کسی رو کنارم ندارم که توی فهمیدنش کمکم کنه ، اما از این به بعد سعی میکنم که اقلا ابیاتی روکه تو اینجا مینویسی دقیقتر بخونم..... و شاید وقتی خودت فکر میکنی که مفهوم شعرو کاملا نفهمیدی انجام کاری که ازت میخوام سخت باشه، اما بهم کلی حال میدی اگه برداشت خودتو به زبون خودمونی تر ( مثلا توی نظرات ) از این اشعار بنویسی ، تا کمک کنه بقیه رو هم با این دنیایی که میگی آشنا کنی . ( کامنتای این سری چه چاقالو شدن ، راستی من هنوز با ماوس تایپ میکنم )