سروی چو تو می باید تا باغ بیاراید ور در همه باغستان سروی نبوَد شاید
در عقل نمی گنجد در وهم نمی آید کز تخم بنی آدم فرزندِ پری زاید
چندان دلِ مشتاقان بربود لبِ لعلت کاندر همه شهر اکنون دل نیست که برباید
هر کس سرِ سودایی دارند و تمنایی من بنده فرمانم تا دوست چه فرماید
حقا که مرا دنیا بی دوست نمی باید با تفرقه خاطر دنیا به چه کار آید
ترسم نکند لیلی هرگز به وفا میلی تا خونِ دلِ مجنون از دیده نپالاید
گویند چرا سعدی از عشق نپرهیزد من مستم از این معنی هشیار سری باید
مثل همیشه ناز بود:)
سلام هد هد.... شنیدم فوتبال میری... درسته ؟